چکیده:
استفاده ناپايدار از منابع آب (برداشت بيش از حد از منابع آب زيرزميني، خشك شدن فصلي رودخانه ها، زوال درياچه ها و تالاب ها) به مشكلي جهاني تبديل شده است. اين معضل بخصوص در كشورهاي واقع در خاورميانه و شمال آفريقا كه با بيشترين چالش هاي كمبود آب مواجه هستند، خودنمايي كرده است، اين كشورها معمولا براي امنيت غذايي و تامين آب شرب و ديگر نيازهاي خود، وابسته به تأمين آب از طريق دستاندازي به محيط زيست و مسائل اجتماعي بوده اند. بطور تاريخي اين قبيل توسعه، در مقياس كوچك و با مديريت محلي انجام ميگرديده و به لحاظ هيدرولوژيكي مستقل بوده است. علاوه بر اين، ميزان مصرف آب در آنها محدود به مقادير بارش، رواناب و تغذيه بوده و به عبارتي نوعي خود-تنظيمي و تعادل در آنها برقرار ميشده است. اما طي دهه هاي اخير، احداث و بهره- برداري از سامانه هايي با ذخاير بزرگ آبي و توسعه فنآوري هاي حفر چاه هاي عميق، منجر به افزايش برداشت آب شده است . ضمن اينكه اينگونه برداري بهره ها، موجب وابستگي به منابع آب ناپايدار و رقابت بين بخشي شده و براي جبران كمبود آب، به مرزهاي جديد آبي كه عمدتا منابع غيرتجديدپذير هستند، ورود پيدا ميكنند . بديهي است كه مديريت اين سامانه ها و روابط جديد بين بخشي ايجاد شده بين آنها، به مراتب فراتر از ظرفيت نهادهاي سنتي ميباشد.